سلام تیچر جونم خوفی؟ چه تعبیر قشنگی کردی از زندگی :) درسته که آرام آرام در آی ساییده میشیم تیچر جونم ولی عوضش پاک و مطهر هم میشیم... پاک پاک:) از خودت مواظبت باش دوست جونم:-*
سیلام بهاره جونم! این مطلبت مثل فیلم سنگهای کف رودخانه ست. آب می گذره و آدمها و بدی و خوبیهاشون کف رودخونه باقی می مونن! خیلی وقته که زندگی همین شده! می دونی بعضی وقتا منم فک می کنم خودم نیستم. دیگه اون مهشادی که از همه چیز لذت می برد دیگه به این راحتیا از چیزی لذت نمی بره! حوصله هر جور از آدمها رو نداره! تحملش کم شده ، حساس شده! حوصله آدمای قدیم رو هم نداره!( منظورم به تو یا بهاره نیستا ) . نمی دونم شاید دارم بزرگ می شم.شاید دارم از این دهه از زندگیم هم می گذرم! شاید.. شاید... اما ازین تعبیرت هم خوشم اومد همئ دلم گرفت! سر بزن ! منم آپم!
سلام مهشادی...خوبی عروس خانوم؟ شششششششششششششش...نگو این حرفو...شوی محترم می شنون اونوقت بیا و درستش کن...ح.صله ندارمو...حساس شدمو از این حرفا نداریم! منم به کسی نمی گم:)
آره راس می گی دوستم! اما از الان که آفتاب کمرنگ شده غم تو دل آدم می ریزه آخه! هوا انگاری غم داره! منم مثل تو اون یه بیت از شعرمو خیلی دوس می داشتم: نقش من دیدن مرگ تابستان است و بس آرزوی دیدن خواب بهاران است و بس!
هاجر
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1387 ساعت 11:50 ق.ظ
سلام سلام... منم موافقم.. زندگی شبیه یه نهره ولی اعتقاد دارم ما قطره های آب رودیم نه سنگ های کف رود.. اصولا آب بودن بهتر از سنگ بودنه.. لااقل از نظر من.. !
سلام هاجر خانومی... خوش تشریف آوردین...چه عجب از این طرفا..بازم از این کار را بکن..
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام تیچر جونم
خوفی؟
چه تعبیر قشنگی کردی از زندگی :)
درسته که آرام آرام در آی ساییده میشیم تیچر جونم ولی عوضش پاک و مطهر هم میشیم... پاک پاک:)
از خودت مواظبت باش دوست جونم:-*
سلام خانومی ...ممنون.بد نیستم فعلا نفسی هست...شکر.
لطف داری ...اینم حرفیه!
سیلام بهاره جونم!
این مطلبت مثل فیلم سنگهای کف رودخانه ست.
آب می گذره و آدمها و بدی و خوبیهاشون کف رودخونه باقی می مونن! خیلی وقته که زندگی همین شده!
می دونی بعضی وقتا منم فک می کنم خودم نیستم. دیگه اون مهشادی که از همه چیز لذت می برد دیگه به این راحتیا از چیزی لذت نمی بره! حوصله هر جور از آدمها رو نداره! تحملش کم شده ، حساس شده! حوصله آدمای قدیم رو هم نداره!( منظورم به تو یا بهاره نیستا ) . نمی دونم شاید دارم بزرگ می شم.شاید دارم از این دهه از زندگیم هم می گذرم! شاید.. شاید...
اما ازین تعبیرت هم خوشم اومد همئ دلم گرفت!
سر بزن ! منم آپم!
سلام مهشادی...خوبی عروس خانوم؟
شششششششششششششش...نگو این حرفو...شوی محترم می شنون اونوقت بیا و درستش کن...ح.صله ندارمو...حساس شدمو از این حرفا نداریم!
منم به کسی نمی گم:)
آره راس می گی دوستم! اما از الان که آفتاب کمرنگ شده غم تو دل آدم می ریزه آخه! هوا انگاری غم داره!
منم مثل تو اون یه بیت از شعرمو خیلی دوس می داشتم:
نقش من دیدن مرگ تابستان است و بس
آرزوی دیدن خواب بهاران است و بس!
سلام سلام... منم موافقم.. زندگی شبیه یه نهره ولی اعتقاد دارم ما قطره های آب رودیم نه سنگ های کف رود.. اصولا آب بودن بهتر از سنگ بودنه.. لااقل از نظر من.. !
سلام هاجر خانومی... خوش تشریف آوردین...چه عجب از این طرفا..بازم از این کار را بکن..