![]()
مرداب این سرزمین پیر
همچون سطوح دیده طفلان بی گناه
نقش آفرین چهره ماه و ستاره ها
می خواهد از نسیم سحرگهان پاسخ دهد به پرسش او همره فلق
ای روزگار لعنتی با اوچه کرده ای
با آن بلند همت اکنده از غرور
با آن که بود سراچه چشمش پر زنور
با آن بزرگ بانوی روشندل شیلات
می بافد از کلاف یاس روز و شب دیباجی از امید
در دل هراس نیست
در دل بانوی روشندل شیلات
قایقش در دل امواج خروشان و بلند گرچه شد بازیچه خشم دریا
چشم امید به هر حال به هر سو افکند
تا ببیند که کسی نیست به ساحل پیدا
که بجوید از وی راه فردا
اینک ز پشت پلک پنجره می دید
سیما به صبح پرزنور و می شنید آوایی زدور
بانوی روشندل شیلات
ای روزگار لعنتی با اوچه کرده ای
با او که از کلاف یاس روز و شب می بافد از امید
دیباج و پرنیان به دل
بانوی روشندل شیلات
چقدر زیبا بود!شاعرش کی بود؟؟
یادمه وقتی سریال آن شرلی رو تلوزیون می داد
از شنیدن این شعری که آنی می خوند با اون دوبله فوق العادش لذت می بردم.
امروز بطور اتفاقی یاد اون شعر افتادم و یه سرچ تو گوگل کردم و وبلاگ شما رو دیدم.
تا حالا فکر می کردم می گه: بانوی روشندل شط!
ممنون
شاد باشید
این شعر از آلفرد لرد تنیسون انگلیسی است ملقب به ملک الشعرای بریتانیا. او یکی از محبوبترین شاعران عصر ویکتوریا است. من هم اولین بار در سریال آن شرلی این شعر رو شنیدم. شعرش بسیار زیباست و با دکلمه دوبلر سریال آن شرلی خیلی زیباتر، واقعا مو به تن آدم راست می شه.
عالی بود
خیلی این شعر زیبااست . من هر وقت می خونمش صدای دوبلر آنی شرلی توی ذهنم میاد . واقعا عالی و پر مفهوم است
یادش بخیر...تلوزیون داره پخشش میکنه ومن چقدددددددرررر،این سریال دوست دارم وهیچ وقت تکراری نمیشهعاشق دکلمه اولشم ،سرچ مردم ودلی برای خودم توی دفترم به یادگارنوشتم