شیشه ای می شکند...

شیشه ای می شکند 

 یک نفرمی پرسد که چرا شیشه شکست

یک نفرمی گوید: شاید این رفع بلاست

دیگری می گوید شیشه ی پنجره راباد شکست

دل من سخت شکست هیچ کس هیچ نگفت غصه ام رانشنید

ازخودم می پرسم ارزش قلب من از شیشه هم کمتر بود؟؟؟؟؟

نباید...

نباید شیشه را با سنگ بازی داد 

نبایدمست را در حال مستی دست قاضی داد 

کبوترها که جز پرواز آزادی نمی خواهند 

نباید در حصار میله ها با دانه گندم به او تعلیم ماندن داد