خاکستری تر از همیشه...

دیگر گریه نخواهم کرد 

       غصه نخواهم خورد 

       بغض نخواهم کرد  

       آه نخواهم کشید 

       افسوس نخواهم خورد 

ناگزیر... 

عادت می کنم ...

                  عادت... 

می پذیرم... 

          می پذیرم...  

هر چقدر هم سخت 

                  طاقت فرسا 

                  و وقت گیر باشد 

عادت می کنم 

                  می پذیرم... 

غیر از این چاره ای هم هست؟؟؟!!! 

               راهی هست؟ 

               کاری هست؟ 

همه را آزموده ام بارها و بارها 

نه یک بار که چندین و چندین و چندبار  

تاکی مبارزه 

 تاکی مخالفت 

تاکی تلاش 

خسته ام از این تکرارهای همیشه 

خسسسسسسسسسسسسته ام

از خستگی هم خسته ام 

چندیست گامهایم تحمل فکرهایم را ندارند 

آنها نیز از زندگی عقب مانده اند  

 

دیگر گریه نخواهم کرد 

       غصه نخواهم خورد 

       بغض نخواهم کرد  

       آه نخواهم کشید 

       افسوس نخواهم خورد 

خسته ام ...

خسته ام از این تکرارهای همیشه. 

خسته ام... 

سکوت...

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهم شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتقام که از خاک گلویم سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او یک ریز و پی در پی دم گرم نفس رابر گلویم سخت بفشارد

و خواب زندگان مرده را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را 

دیرگاهی است سوالی دارم

و معما این است

سهم آزادی پروانه کجاست

و چرا بال کبوتر فقط آهنگ قفس می خواند

مرغ باران به کجا می بارد

و چرا یک گنجشک، بار اول که سر از لانه برون آورد

تاکه پر گیرد و بالا برود

آسمان را جا نیست

و نمی دانم من

از چه رو می گویند،‌شب خمار است و سیاه

شب اگر تاریک است، علتش بخشش خورشید

به ماه است و زمین

و سوالم این است

سهم دلتنگی خورشید کجاست

هرچه از دوست رسد نیکوست...

تو فکر بودم برای دومین ماهگرد روزنگارم چه کنم ...آخه ۱۱ مهر آغاز سومین ماه شروع به کار روزنگارمه...دردسرتون ندم...نزدیک به یک هفته پیش تصمیم گرفتم از بخش موسیقی های نایت اسکای استفاده کنم و به روزنگارم حال و هوایی تازه بدم... 

ولی چشمتون روزه بد نبینه...در اولین انتخاب خودم کاملا موفق بودم ولی به محضه اینکه خواستم موسیقیه انتخابی رو عوض کنم................دیرام رام رام رام...تمام تنظیمات روزنگارم بهم خورد و از اون روز تا حالا دچار چالشم کردم...تا بالاخره با انتخاب این قالب جدید مشکل حل شد 

ولی تو تمام این مدت تو این فکر بودم که چرا هیچکس متوجه غیبت چالشم نشد؟ یعنی کسی تو این روزا بهش سر نزده؟ یعنی بودو نبودش فرقی نمی کنه؟؟؟!!!! خوب با این حساب  

بهتره به کارش پایان بدم...این طور که مسلمه نتونسته جایی برای خودش پیدا کنه 

تازه وقتی بیشتر دلم سوخت که اونهایی هم که از همون لحضات اولیه در جریانه مشکل پیش آمده بودند نیز تنها به ابراز همدردی و پیشنهاد چند راه حل بسنده کردن و دیگر هیچ...دریغ از یه  

پی گیری کوچولو و دلگرم کننده بله منظورم شماست

یعنی ما آدما اونقدر درگیریم که حتی متوجه غیبت اطرافیان نمی شیم یا برامون مهم نیست؟!  

اینم از نظر خواهی این ماه که خود به خود و ناخودآگاه انجام شد...از ابراز نظر همگیتون ممنونم...