از هنوز تا همیشه


نزدیک می شوی به من

فرسنگها در منی


در من خانه می کنی

در من حضور می یابی

لحظه به لحظه

هرجا و هر کجا

توی انگشتهایم جاری می شوی

سطرسطرخاطراتم را می نگاری

روی لبم می نشینی

خنده می شوی

حرف می شوی


دلم که می گیرد

ازچشمهایم می باری

کیستی؟

کیستی تو ؟

کیستی تو که این همه

در من می تابی

بی آنکه کاسته شوی

بی آنکه غروب کرده باشی

کیستی؟

کیستی تو که این همه

سزاوار حرفهای عاشقانه ای

کیستی تو که دیدنت زندگی

رفتنت مرگ است

در من بمان  

 از هنوز تا همیشه

ما انسان ها...

انسان ها  به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه  می روند.
  با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت.
  در سبد جلو ,صفات نیک خود را می  گذاریم .در سبد پشتی ,عیبهای خود را
  نگه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود ,چشمان خود را بر
صفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان  حبس می کنیم . در همین
زمان بیرحمانه , در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می
کند,تمامی عیوب او را می بینیم .
بدین گونه است که در باره ی خود بهتر از او داوری می کنیم ,بی آنکه
بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود
به ما با همین شیوه می اندیشد.
پائولو کوئیلو

 

دست نوشته های گاندی

 
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم ،
من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،
من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،
چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،
تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى
و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه
ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.
می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.
می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،
چرا که ما هر دو انسانیم.
این جهان مملو از انسان‌هاست ،
پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،
اما همگى جایزالخطا
نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،و یادت باشد که
این ها رموز بهتر زیستن هستند

رویاهایت را فرومگذار

در اندرون تو کسی ست

دنیایی ست

 

وترا یاری خواهد داد که خواستن را

به شدن بدل کنی

 

ونیرویی نهفته ,که گامهایت را

پیوسته براه تواند برد

 

پس خو یشتن را آنگونه که می پسندی ترسیم کن

ودست به کار آنچه باید

 

وهر روز تنها گام بردار,آرام وپر توان

در امتداد آن رویای دلپذیر

 

آری گاه چنین شود که تداوم راه

سخت وناممکن آید

رویایت را فرو مگذار

 

پس آنگاه سحر گاهی فرا خواهد رسید

که چشم بگشایی وخویشتن را ببینی

بایسته وپر توان

   وآمیخته ی آنچه که می خواسته ای

 

این کمترین پاداش شهامت است

 

وایمان به آنکه در تست

وآویختن به رویاهایت

رویاهایت را فرو مگذار

 

 

دونا لوین